سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کیست این آقای دکتر علیرضا نوری زاده ؟!

تاریخ : دوشنبه 89/4/7 ساعت: 8:58 صبح



شاید کمتر کسی در ایران باشد که نام علیرضا نوری زاده را نشنیده و یا تفسیر ها و برنامه های این شخص را ندیده باشد. علیرضا نوری زاده با تبحر زیادی که در لفاظی دارد و آشنایی دقیق با رگ خواب خیلی ها در ایران توانسته در سایه آشنایی و رفاقت های دیرین (که به آنها در این مقاله خواهم پرداخت ) سرقفلی برنامه تلوزیونی رادیو صدای آمریکا را خریده و همینطور قاپ تلوزیون های گروه های تروریستی کرد خصوصاً تیشک ارگان یکی از شاخه های حزب دمکرات کردستان را با این جمله کلیشه ای که کرد ها ایرانی ترین ایرانیها هستند بدزدد. همینطور ایشان روزانه یک برنامه تلوزیونی در کانال یک (one)-متعلق به شهرام همایون-که ارگانی پان فارسیستی می باشد دارد. شکی نیست که این فرد بسیار باهوش و سیاس است . آقای دکتر علیرضا نوری زاده از شخصیت ها ی پان فارس دو آتشه ای است که دشمنی غریبی با ترک و آزربایجانی دارد اگرچه با زرنگی و سیاسی مثال زدنی همیشه میخواهد شنونده را فریب دهد و از اظهار مستقیم این نکته فرار کند ولی کیست که نداند ایشان آلرژی غریبی به کلمه ترک دارد و همیشه در صحبت های خود از کرد و بلوچ و ارمنی و سنی میگوید اما تا به آزربایجانی و ترک می رسد به طرفه العینی جهیده و مسیر صحبت را عوض می کند . اگرچه این اواخر سعی داشته با عوام فریبی سر ملت آزربایجان شیره بمالد و به نحوی پای آزربایجانی را به جنبش مرکز گرا و صد در صد فارسی سبز باز کند . البته ایشان دشمنان قسم خورده بسیار در درون ایران و حاکمیت اسلامی و هم در بیرون از ایران دارد که در هر فرصتی وی را متهم به ارتباط با تقریباً تمام سرویس های جاسوسی دنیا و فساد اخلاقی می کنند ، همینطور دوستان و طرفداران سر سپرده ای هم دارد که به نامش قسم می خورند و برایش فان کلوب درست کرده اند! اما واقعا نوری زاده کیست ؟ این سوالی است که مشکل بتوان به آن پاسخ گفت . من در اینجا سعی میکنم با گرد آوری و پالایش نظرات هر دو طرف تابلویی از وی ترسیم کنم که کمی به واقعیت نزدیک باشد.
علیرضا نوری‌زاده در سال 1328 هجری شمسی در محله دروازه قزوین تهران به دنیا آمد. پدر نوری‌زاده در آن زمان ملبس به ردای روحانیت بود و در مدرسه علمیه فیلسوف‌الدوله در حوالی مولوی درس می‌خواند و شهریه می‌گرفت و با کمک بازاریان و مقرری که از عده‌ای خیر می‌گرفت گذران عمر می‌کرد. در حوالی سال 1340 شمسی ، نوری‌زاده به همراه پدر و خانواده‌اش به نجف اشرف مهاجرت کرد. پدر نوری‌زاده قصد داشت در نجف به ادامه تحصیلات حوزوی بپردازد و پس از حدود 5 سال اقامت در نجف این شهر مقدس را ترک گفت و به ایران بازگشت. پدر نوری‌زاده پس از بازگشت به تهران در دفترخانه اسناد رسمی که متعلق به شمس قنات‌‌آبادی، نماینده مجلس شورای ملی (از طرفداران کودتای 28 مرداد سال 1332) بود به عنوان اندیکاتورنویس استخدام شد و پس از مدتی کارهای مربوط به عقد و عروسی را هم انجام می‌داد و به عنوان عاقد به مجالس عقد و عروسی اعزام می‌شد. حاصل 5 سال اقامت در نجف برای علیرضای نوجوان فراگیری زبان عربی (با لهجه عراقی) بود که بعدها در زندگی او نقش اساسی ایفا کرد. پدر نوری‌زاده پس از چندی به تبعیت از کارفرمای خود (شمس قنات‌آبادی) که از کسوت روحانیت خارج شده بود مکلا شد و کت و شلوار پوشید و کراوات زد و هرگز معلوم نشد چطور یک دفترنویس ساده و کم‌درآمد ناگهان به پول و پله چشمگیری رسید و از گمرک امیریه در جنوب تهران به محله نوساز و جدیدالتاسیس و گرانقیمت آپادانا (که آن زمان شمال تهران محسوب می‌شد) کوچ کرد؟!
علیرضا نوری‌زاده پس از اخذ دیپلم متوسطه دررشته ادبی برای ادامه تحصیل در رشته علوم قضایی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد وپس از دریافت مدرک لیسانس و با توجه به این که از خدمت وظیفه معاف شده بود به توصیه پدر و در سال 1352 هجری خورشیدی به انگلستان جهت ادامه تحصیلات عالیه عزیمت نمود و در سال 1355با گرفتن مدرک دکترای خود در رشته جامعه شناسی به ایران بازگشت.

در سال 1347 برای نخستین‌بار نام وی در صفحه شعر مجله هفتگی فردوسی به سردبیری «عباس پهلوان» به چاپ رسید. نوری‌زاده با توجه به آشنایی که به زبان عربی داشت اشعار و قطعات ادبی متعلق به شعرا و ادبای جهان عرب را ترجمه و به نام خود به نشریاتی چون فردوسی، خوشه، بامشاد، تهران مصور و امید ایران می‌داد. همکاری با نشریات و درج نام علیرضا نوری‌زاده سبب توجه رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران به این دانشجوی خود شد. در این زمان ریاست دانشکده حقوق را «منوچهر گنجی» به عهده داشت و این اتفاق به ظاهر ساده سرنوشت نوری‌زاده را عوض کرد. از همان زمان و در بار هتل مرمر متعلق به آقای باقر زاده پی دوستی وی با اسمائیل نوری علا و جمشید چالنگی که از نویسندگان مجله تماشا بود و اکنون در صدای آمریکا کار می کند ریخته شد.
در آن ایام مساله اعراب و اسرائیل به واسطه جنگ 6 روزه در دنیای اسلام بسیار مطرح بود و در ایران نیز اگرچه رژیم پهلوی از همپیمانان اسرائیل محسوب می‌شد، اما قلب مردم با فلسطینی‌ها بود و مردم مطبوعات و نویسندگان را تحت فشار می‌گذاشتند تا مطالبی پیرامون حقانیت مبارزه فلسطینی‌ها چاپ نکنند. رژیم برای آنکه احساسات عمومی را کنترل کند به مطبوعات اجازه می‌داد فقط مطالب ادبی و اشعار غیرسیاسی بویژه غیراحساسی و به‌دور از تبلیغات انقلابی به چاپ رسانند. به همین سبب به افراد مطمئنی مانند نوری‌زاده ماموریت داده شد تا اشعار ادبی و عشقی شعرای فلسطینی را ترجمه و پس از هماهنگی با وزارت اطلاعات در مطبوعات به چاپ رسانند. نوری‌زاده از این رهگذر با بعضی شعرا و نویسندگان عرب و فلسطینی ارتباط برقرار کرد. از این طریق نوری‌زاده‌ به یمن تسلط بر زبان عربی با بعضی روشنفکران فلسطینی و عرب بویژه در مصر مرتبط شد و چاپ چند مصاحبه نوری‌زاده با نویسندگان و شعرای عرب و فلسطینی در مجله تماشا (نشریه ویژه سازمان رادیو و تلویزیون شاهنشاهی) وی را با سرهنگ سابق شهربانی، محمود جعفریان که جزو سازمان افسری حزب توده ایران بود و پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 32 جزو توابین حزب توده به حکومت شاه پیوست، مربوط ساخت.
در آن زمان محمود جعفریان از تئوریسین‌های برجسته ساواک و از نویسندگان بولتن‌های محرمانه وزارت امور خارجه و اداره دوم ارتش (اطلاعات و ضداطلاعات) و استاد دانشکده‌های نظامی بود (همزمان معاونت تلویزیون ملی ایران را هم عهده‌دار بود) و مجله تماشا هم از زیرمجموعه‌های تحت مدیریت او به شمار می‌رفت. محمود جعفریان خود کارشناس جهان عرب و مسائل خاورمیانه محسوب می‌شد و با پرویز نیکخواه (مائوییست) و ایرج گرگین (مدیر شبکه دوم تلویزیون ملی ایران) مثلثی را تشکیل می‌داد .
«محمود جعفریان» نوری‌زاده را نزد خود آورد و سپس ترتیبی داد تا وی با استفاده از بورسی مطالعاتی که از سوی تلویزیون در اختیار وی قرار گرفت برای مطالعه درباره مصر و گذراندن دوره مصرشناسی (Ejeptolojy) به مصر فرستاده شود. نوری‌زاده در دوران اقامت یکساله در مصر زیر پوشش بازدید از اردوگاه‌های فلسطینی صبرا و شتیلا و نهرالبارد مستقر در لبنان به این کشور رفت و چند روز پس از ورود به لبنان از اسرائیل سردرآورد! وی در اسرائیل وارد موسسه آموزش‌های وزارت خارجه اسرائیل شد و دوره جمع‌آوری خبر و تحلیل اوضاع عربی خاورمیانه را گذراند. در این مدت دوست و همراه وی «مناشه امیر» نویسنده سابق روزنامه اطلاعات و از صهیونیست‌های عضو «آژانس یهود» بود که سال‌ها در سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و در اواخر دهه 1340 به اسرائیل رفت و بخش فارسی رادیو اسرائیل را به‌راه انداخت که در دوران حکومت شاه وظیفه‌اش تبلیغ یهودیان ایران برای مهاجرت به اسرائیل بود. علیرضا نوری‌زاده در دوران اقامت در اسرائیل چندین گزارش مصور تهیه و برای تلویزیون ملی ایران فرستاد. این ماموریت و بورس مطالعاتی پیوند و دوستی عمیقی میان نوری‌زاده و «شائول بختاش» یهودی دیگری که در روزنامه اطلاعات آن زمان کار می‌کرد و «مناشه امیر» به وجود آورد که تا امروز ادامه دارد. خود نوری‌زاده در بیان خاطراتش در روزنامه کیهان لندن (مورخ 24 دی‌ماه 1375) می‌گوید: «در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران هرگز 2 تن را فراموش نمی‌کنم. یکی مرحوم جعفریان را به خاطر آنچه همه امکانات را به من داد و دوم ایرج گرگین را!» نوری‌زاده در همین شماره از کیهان لندن می‌نویسد که او تنها کسی بوده که در اجرای برنامه زنده رادیویی تحت هیچگونه نظارت و ممیزی نبوده است! آقای نوری‌زاده در مصاحبه‌ای با VOA (صدای آمریکا) مورخه 6/6/1371 (برنامه ساعت 22:30) می‌گوید: «در این زمان کلیه اوقاتم در رادیو تلویزیون گذشت و معاشر افرادی چون منوچهر آزمون، محمود جعفریان، جواد منصور، حسن شهباز، حمید رهنما، پرویز نیکخواه و بیژن صفاری بودم!»
در کارنامه کاری وی همکاری با امید ایران – هفته نامه فردوسی – دبیری سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات – نویسندگی و پایه ریزی برنامه صبح بخیر ایران – برنامه رادیویی نامه های یک جهانگرد – برنامه رادیویی نامه های نلسون ماندلا اززندان – برنامه رادیویی هنرمندان ما – عصرانه با رادیو – جنگ شبانه های یک شبه – جنگ نگاه و دهها اثر دیگر ازجمله فعالیت های قبل و بعد از انقلاب وی قابل انکار نمی باشد.
ازجمله آثار معروف وی کتاب شعر فلسطین از انتشارات بعثت است که فخرالدین حجازی برآن مقدمه نوشت وعباس پهلوان مدیر هفته نامه فردوسی در قبل از انقلاب آن را چاپ کرد.
نوری‌زاده که در دوران حکومت نظامی با اعتصاب‌شکنی رادیو تهران را به راه انداخته و در حمایت از نیروهای نظامی ارتشبد اویسی داد سخن می‌داد پس از راه‌اندازی امید ایران و روی کار‌آمدن بختیار ‌‌یکباره به ملی‌گرایی دوآتشه تبدیل شد که تنها راه نجات ایران را حمایت از دولت بختیار می‌دانست. در ایامی که فریادهای مرگ بر بختیار خیابان‌های تهران و شهرستان‌ها را به لرزه درآورده بود، نوری‌زاده با چاپ عکس بختیار روی جلد امید ایران و مطالبی در حمایت از جبهه ملی و مصدقی‌ها خطر روی کار آمدن دولت اسلامی را تبلیغ می‌کرد.
خود علیرضا نوری‌زاده در نشریه پیام ایران (چاپ خارج از کشور، شماره 408، مورخ 24/4/1370) در این باره می‌نویسد: هرگز نتوانسته‌ام آن مهر قدیمی را که از روزگار خردی به بختیار داشته‌ام از دل برکنم(!) ماموریت من نزدیک کردن مردم با شاپور بختیار بود! نوری‌زاده که تا چند ماه قبل در روزنامه اطلاعات به پادوی مطبوعاتی «علی امینی» تبدیل شده بود و اخبار علی امینی را در صفحه اول اطلاعات با عکس و تیترهای بزرگ چاپ می‌کرد، به محض آگاهی از خروج علی امینی از کشور و عزیمت وی به پاریس، مصدقی (!) و مسؤول ارتباط مردمی و تبلیغاتی شاپور بختیار شد! نوشابه امیری، خبرنگار سابق روزنامه کیهان و همسر هوشنگ اسدی (آخرین سردبیر روزنامه کیهان در حکومت شاهنشاهی) که در حال حاضر هر دو در پاریس بسر می‌برند و از همکاران رادیو صدای آمریکا هستند در روزنامه توس (چاپ خارج از کشور، شماره 19، مورخ 25/5/1377) می‌نویسد: «... چهاردهم دی‌ماه 1357 شاپور بختیار خواسته بود اعضای سردبیری روزنامه‌ها را ببیند. رابط علیرضا نوری‌زاده بود.
اعضای شورای سردبیری روزنامه ما هم رفتند... تا رسیدیم ، نوری‌زاده دوان‌دوان آمد و عکس بزرگی از دکتر مصدق را پشت سر شاپور بختیار گذاشت!»
پس از انقلاب وی به فعالیت های خود ادامه داد . و با تهیه نوارهایی بنام بهارصبح و رستم که حالتی منتقدانه داشت بتدریج از در مخالفت با حکومت جدید در آمد که به همین علت توسط کمیته انقلاب دستگیر شد . آزادی وی تنها با دخالت مستقیم صادق قطب زاده وزیر خارجه دولت موقت که مدتی نیز رییس رادیو و تلوزیون صورت گرفت . خود قطب زاده بعدها متهم به کودتا شد و به اتهام طوطئه انفجار بیت رهبری اعدام گردید. پس از گریز از زندان وی به اتفاق همسر و فرزندانش بدون فوت وقت به انگلستان عزیمت نمود. هفته نامه الدستورکه یک ویژه نامه سودانی عربی که در لندن منتشر میشد اولین جایی بود که نوری زاده درآن به قلم زدن پرداخت وشرح ماوقع اعدام های مدرسه علویی را منحصرا" برای آن نگاشت.
خود نوری‌زاده ماجرای این دستگیری را در مصاحبه‌ای با صدای آمریکا (VOA)، (در مورخ 6/6/1371) بدینگونه شرح می‌دهد: «... در یک مورد دیگر من نواری درآوردم به نام«پیام ایران» که این نوار آخرین نوار می‌بود و در نوروز 1359 توزیع شد و وقتی به محتویات آن پی بردند مرا دستگیر و به کمیته مرکزی بردند... به من اجازه دادند تلفن بکنم... من به صادق قطب‌زاده تلفن کردم و او بود که آمد و مرا آورد بیرون!»
آقای نوری زاده از اولین کسانی بود که در جریان اعتراض های ملت آزربایجاندر خرداد سال 85و نتیجه ماجرای روزنامه ایران در برنامه تلوزیونی خود به صراحت به دشمنی با مردم آزربایجان پرداخت و صراحتا گفت ما در ایران ترک نداریم و اگر لازم باشد من خود در کنار دولت برای سرکوب تجزیه طلبان قرار می گیرم و سپس با تکان دادن انگشت اشاره خود تهدید کرد که شما را مانند غائله پیشه وری خود آزربایجانی ها قتل عام خواهند نمود. پس از جریان انتخابات دور دهم ریاست جمهوری و سکوت فعال آزربایجان علیرضا نوری زاده با زرنگی خاص خود در صدای آمریکا آزربایجانی ها را تشویق به پیوستن به سبزها نمود و با لفاظی خاص خود به نوعی اعتراف کرد که ما نسبت به آزربایجانی ها بد کردیم .نوری زاده علاقه خاصی به کردها و گروههای تروریست کردی شمال عراق از خود نشان می دهد گویا وی حدس می زند که روزی برای سرکوب آزربایجان به اینها نیاز خواهند داشت.وی همیشه از قاسملو قصاب سولدوز با عنوان زنده یاد دکتر قاسملو اندیشمند کرد یاد می کند. در پایان یک بار دیگر برای وصف بهتر آقای علیرضا نوری‌زاده که عده‌ای او را آرسن‌لوپن مطبوعاتی نامیده‌اند خوب است این بیت را خطاب به ایشان تکرار کنیم که:
«در ظاهر روباهی و در باطن گرگی/ آمیخته‌ای با هم صد بوالعجبی را!»


دیره لی آزه ربایجان سور فعالیمیز بویوک بی رسول اوغلو" کیست این دکتر علیرضا نوری زاده ؟"مقاله سی ایرتیباط دا بیر ایضاحات گوندریب لر کی سیزه  بو یازینی چاتدیرماقی بیر بورج بیلدیم . بو ایضاحات دان دولایی وهمچنین منه ایلطیفات لاریندان سایین بویوک بی دن تشکور ائدیرم :
?ziz v? d?y?rli Urmulu Taymaz,

Bütün yaz? v? münasib?tl?riniz kimi bu t?hliliz v? n?z?riz çox do?ru v? faydal?d?r. Bütün dedikl?riz , ?z?llikl? milli h?r?kat?m?zla  ba?l? bu rasistin m?nfi münasib?ti yerind? v? düzdür. Bu adam, Türkl?r? o q?d?r q?sqancd?r ki, son zamanlar, Türkiy?d? ba? ver?n b?zi probl?ml?rd?n ?z sevincini gizl?dmir, ama Türkiy?d? bir ir?lil?yi? ba? ver?nd? , ?n a??r ifad?l?r i?l?dir. ?imal? Az?rbaycan? d?f?l?rl? ?ran ?razisi adland?r?b, h?tta orta asya Türk ?lk?l?rinid? h?d?l?yir, bu haqda "Buxara v? S?m?rq?nd" ad? il? bir ?eird? az?b.
Bizi ilgil?ndir?n m?s?l? daha ziyad? Az?rbaycan Milli H?r?kat? oldu?una g?r? sizin s?zl?riz? iki m?qam? art?rmaq ist?yir?m. Baxm?yaraq ki, sizin bu m?qamlar v? daha çoxundan x?b?riz var, ancaq m?ktubuz uzun olmas?n diy? q?sald?bs?z.
1- Bu adam, d?vaml? Almanyada ya?ayan H?s?n ??ri?tm?dar? il? olan ?laq?l?rind?n dan??araq, onun atas?ndan s?z açaraq az?rbaycanl?lar? aldatma?a çal???r. ?ki gün ?nc? bir Kürd TV-d? H?s?n b?y il? ?ngilt?r?d? g?rü?düyünü d? b?yan etdi. M?nc? H?s?n b?y bu ?ovinistin aldatmacalar? il? ba?l? mill?timiz? ayd?nl?q g?tirm?lidir. Biz ya mill?timizin yan?nda olmal?y?q , yada Fars ?ovinist?rinin quca??nda, üçüncü yol yoxdur.
2- Milli h?r?kat?m?z?n içind? b?zi süst ünsürl?rin bu adam v? ba?qa Farsç?larla ?laq?si ayd?nd?r. Bel?ki, yazarlar?m?zdan bu ??xsin haqq?nda Türkc? bir yaz? yaz?ld?qdan bir saat sonra ona t?rcüm?si il? birg? x?b?r verirl?r. Diqq?t ed?rs?niz bu x?b?rdarl?qdan sonra, bu adam az?rbaycanl?lar?n ür?yini alma?a çal???r. Bu bar?d? diqq?tli olmaqla birlikd?, bunlarla ?laq?d? olan soyda?lar?m?z?da, oyand?rmal?y?q. Bildiyiniz kimi mill?timizi aldatmaq üçün ye?il h?r?kat?ndan da çox su istifad? etdi bu adam, ama xo?baxtl?qdan çox ba?ar?l? olmad?.

D?rin h?rm?tl?riml? : B?yük R?sulo?lu


|+| نویسنده :حسین ملکی | نظر

آخرین نوشته ها
عجایب
عجیبه
جایزه ناکامی تیم ملی در
به وبلاگ دوستداران ارجق خوش آمدید
تصاویر شبیه خوانی ارجق 1389
دوستداران ارجق
خوش آمدید
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو وبلاگ
بزرگان و مفاخر ارجق
اخبار مربوط به ارجق
تعزیه در روستای ارجق
تاریخچه روستای ارجق
جاهای دیدنی روستای ارجق
عکس های مربوط به ارجق
عکس های شبیه خوانی ارجق

آپلود عکس

کد آهنگ

کد موسیقی